- باقی ماندن
- وا پس افتادن، باز ماندن بجا ماندن باز ماندن، ثابت ماندن بر قرار ماندن، در عقب ماندن پس ماندن
معنی باقی ماندن - جستجوی لغت در جدول جو
- باقی ماندن
- به جا ماندن، بازماندن، پایدار ماندن، برقرار ماندن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پس مانده، بازمانده، استوار پا برجای بجا مانده باز مانده، ثابت بر قرار، پس مانده در عقب مانده، بقیه تتمه، مقداری که پس از تقسیم باقی ماند، وارث میراث خوار
بازمانده
به جا مانده، بازمانده
Residual
остаточный
residual
залишковий
resztkowy
residual
residuo
residual
résiduel
residueel
अवशिष्ट
yaliyobaki
অবশিষ্ট
باقی ماندہ
وا پس افتادن، باز ماندن همیشگی دایمی، عقب ماندگی
صبر و توان ماندن شکیب ماندن
تتمه، بازمانده، پس مانده، حاصل، باقیمانده چیزی
عقب ماندن عقب افتادن واپس افتادن، از کار ماندن و بهدف نرسیدن خسته شدن، بجا گذاشتن بجا ماندن
به جا ماندن، باقی ماندن
عقب ماندن، واپس ماندن
از کار ماندن، به مقصود نرسیدن
خسته شدن
عقب ماندن، واپس ماندن
از کار ماندن، به مقصود نرسیدن
خسته شدن